تک بیتی التماس دعــا
- دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۲۱ ق.ظ
من عاشق جمال حسینم همین و بس
نابرده رنج گنج بمن داداه فاطمه س
---
دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم
خیلی حسین زحمت ما را کشیده است
---
این زخمهای لطمه که بر صورت من است
تندیس نوکریست که در روضه کنده ام
---
خورشید و ماه را به زمینی فروختند
ای کاش خاک تیره یثرب فدک نداشت
---
اینطور سماور که به خود تاب دهد
پیچد به خودش از سر خود آب دهد
در ماتم بی دستی سقای حسین
سقای حسینیه شده آب دهد
---
سماوری که به بزم حسین می جوشد
بخار رحمت آن جُرم خلق می پوشد
---
به خدا جا ندارد بدنش را نزنید
نیزه ها را به میان دهنش جا نزنید
حرمت او که شکستید ولیکن دیگر
جلوی مادر او بر دهنش پا نزنید
---
لا اقل عمامه ی تاج سرم را پس بده
مشک پاره پاره ی آب آورم را پس بده
گوشواره و النگوها و گردن بند من...
---
چشم و گوش و دهن و دست شود مست اگر
بشنویم و بنویسیم و بخوانیم حسین
---
ترک روی لبت قاتل من شد بابا...
مگر آخر تو چه گفتی که چنینت کردند...
---
برود هرکه دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به منِ هیئتی عادت بکند
---
الف از قامت “ارباب” که بر میداری
این “رباب” است که می ماند و تنهایی
---
جرم من خاطره های سفر کرب و بلاست
هست بر روی ضریحت اثر انگشتم
---
کاظمین ما نجف، مشهد نجف، مکه نجف
میشود از این حرم چندین حرم بیرون کشید
---
مُتعجّب نشو از من که چرا گیر تو أم
شکر چایى تو حُکم نمک را دارد
---
شده ام نوکر ارباب به لطف پدرم
شکر آن رزق حلالی که مرا نوکر کرد
---
شعیب و صالح و یحیی تو را گریسته اند
چقدر گریه کن کهنه کار داری تو
- ۹۳/۱۰/۲۲